معلم الاسماء

به نام هستی بخش احساس

معلمی شغل انبیاء است. شغلی بسیار شریف. 

فکرش را بکن! انسان هایی تربیت می کنی که هر کدام در آینده گوشه ای از کار خلقت! را دست می گیرند و شاید بعضی از آن ها باز معلمی شوند و تربیت نسلی دیگر را به دست بگیرند.

خوب نیست این مثال را بزنم. اما عملکردش شبیه عملکرد شرکت های هرمی می شود. ولی با حلال ترین سود!

فکرش را بکن! هر کدام به جایی برسند، ثوابی کنند، آن ثواب برای تو هم نوشته می شود. هر کدام هم مربی نسلی دیگر شوند، این ثواب ها تصاعدی، زیاد شده و بهترین جایگاه ابدی را برایَت تضمین می کنند.

اما برای تو به اینجا ختم نمی شود.

آخر تو معلمیِ علم الاسماء را به عهده داری. علمی آدم یاد گرفت و  خداوند به فرشتگانش فخر فروخت...!

بی شک وقتی خدا علم الاسماء را به آدم آموخت و فرشتگان چیزی دیدند که از آن هیچ نمی دانستند، همان لحظه با تمام وجود دربرابر آدم سجده کردند.


وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا

می دانستی برخی مفسران، علم الاسماء را همین زبان های گوناگونی تفسیر کردند که هر نژاد از  مردم جهان، بسته به ذوق خود، آن را سینه به سینه نقل کرده و یادَش گرفتند؟

پس، وقتی چنین است، تو معلمِ علمی وحیانی هستی. علمی که اعتبارش را از اولین پیام های الهی گرفته و ارزشش ذاتیست.


پ.ن: خداوندا! تو را سپاس که مرا به چنین سعادتی نائل کردی. سعادت شناختن یکی از عناصرِ لطیفِ انسان سازَت.

خداوندا! همین شناختن، برایم بالاترینِ سعادت هاست و اگر به وصال انجامد،حساب سعادتی که نصیبم می شود را جز تو کسی یارای شمردنش نیست

پُست اول برای تنها خواننده ویژه:)

به نام هستی بخش احساس

خیلی فکر کردم. خیلی

باغبان را بهترین اسم برای وبلاگم یافتم و بهترین نام برای نویسنده آن. همان باغبان باغچه آقاجون و خانوم جانَت.

حال در این خانه می نویسم. می نویسم از چیزهایی که تو را برایشان، محرم ترین یافتم.

می نویسم از آن خانه آقاجون و خانوم جون که آقاجون جون، مرا وردست خود کرده و می خواهیم با هم بسازیمش تا  وقتی آماده شد، چشمشان  هردوی شان را بسته و به استقبال تو بیاورمشان.

می نویسم از داستان یک زندگی

می نویسم از هر چه دوست داشته باشی

راستی ببخش که، نبودنت هنگام نوشتن را بهانه کرده و  تو را مفردِ مخاطب می خوانم