محروم!

به نام هستی بخش احساس

نمی دونم اینجا رو یادته یا نه

خیلی وقته اینجا ننوشتم. شاید چون مطمئن بودم، در باغِ زیبایت، صدام رو می شنوی

اما دیشب منو از باغت انداختی بیرون.

نمی دونم به کدامین گناه. آخه منو بخشیده بودی و منم دیگه دست از پا خطا نکردم

ولش کن بانو. 

اشکال نداره. تو آرامش داشته باش. همین برام کافیه.

می ترسم. می ترسم این حرف بالا برام شعار باشه. می ترسم اون روزی که یکی دیگه جای من رو بگیره و من نتونم بازم دوسِت داشته باشم. 

اما نه. 

این وسوسه شیطانه.

من همیشه دوسِت دارم. حالا چه راهم بدی، چه بندازیم بیرون

محبوب همیشه گی من

دوستدار تو

باغبان