مثل غم غروب جمعه

به نام هستی بخش احساس.

سلام خدای من

سلام پروردگار من

سلام هستی بخش احساس من

چرا بعد از عاشورای تو، هر لحظه برایم چون غروب جمعه، پر از غم می گذرد؟

هان ای خدا؟

کمکم کن

تاسوعا

به نام هستی بخش احساس

سلام به هر دوی شما

سلام به تو بانوی عزیزتر از جانم (باز هم تکرار می کنم: اشکالی ندارد اگر تو برای همیشه همدم دیگری شده باشی، اما برای من عزیزتر از جانم باشی)

و سلام به من در گذشته

یادم میاد بچه که بودم، تاسوعا و عاشورا رو قاطی می کردم. تقدم و تاخرشون رو.

هیچ وقت هم درست نشد تا یاد گرفتم تاسوعا از تسعه به معنی 9 میاد و عاشورا از عشر به معنی  10


چی شد؟ آبروت رفت که گفتم؟ خب اختیار تو یکی رو که دارم دیگه. تو همه زمان ها. ندارم؟

چی شد؟ فهمیدی چه قدر بیسواد بودم و داری خدا رو شکر می کنی که نذاشتی همراهت بشم؟


اشکالی نداره. همه اشتباهاتی داشتیم. اما مهم اینه که جبران کنیم و فرصت جبران بدیم.

و نمی دونی چقدر هر روز شب و هر ساعت خودم رو ملامت می کنم که عرضه نداشتم برای بار آخر از تو فرصت بگیرم و ثابت کنم برداشتت یه سوء تفاهم بوده.

اشکالی نداره...

می خواستم بگم اشکالی نداره، ما هم خدایی داریم

یادم اومد همین خدا، دوباره منو مبتلا کرد به عشق

به تو

همین خدا دوباره رگ قبم رو گرفت

همین خدا انگار فقط اشک از روی ماتمم رو دوست داره

همین خدا اجازه نمی ده یه بارم تو خوشی امتحان بشم

همین خدا

آه...

اگه بدونی بی صدا اشک ریختن چقدر درد داره!

با تو هم هستم که هنوز 18 سالت نشده تو خیال خام وصال به یکی از دخترای دوستای باباتی

اگه بدونی عشق واقعی چیه! 

خنده ت میگیره از احساسی که به اونا داری

آخه پسرک بگم چی!

یکی دو سال دیگه که ازدواج کردن و دردت نگرفت، با چه رویی می خوای پیش وجدانت مدعی عاشقشون بودن بشی

صبر کن 

صبر کن تا به 30 برسی

دو سال دیگه هم روش بذاری

اون وقت برای اولین بار عاشق میشی

درد عشق میکشی

و بعد شکست می خوری

و البته 4 سال طول می کشه تا بفهمی اشتباهی عاشق شدی. حتی عشق واقعی

آخه یه ذره فکر نکردی که کسی که به ولایت اعتقاد نداشته باشه، مذهبی بودنش به درد ببخشید عمش می خوره؟

بعدم هرچی گفت چشم بسته قبول کردی

گفت هستن کسانی که نظام و رهبر رو قبول ندارن، اما مذهبی هستن به شدت.

خب این مذهب به درد لای جرز هم نمی خوره.

این مذهبی ها شبیه همونایی هستن که پیامبر رو قبول داشتن، اما علی رو نه

و شاید یه جورایی شبیه همونایی باشن که امام خمینی رو قبول دارن اما امام خامنه ای رو نه.

و نمی دونن، نماز بی ولایت، قبول نیست

...

بذار بازم زمان بگذره

بعد که به سال 97 رسیدی دوباره عاشق میشی

این بار دختری همه چی تموم

حتی تو اعتقاداتش با تو مو نمی زنه

اگه بهتر از تو نباشه، بدتر نیست

ولی بازم بعد چند ماه عاشقی، بازم شکست می خوری.

می گم نکنه نافت نافم رو با شکست بریدن؟

اون از زمان یه سالگی

اون از اون دوران سخت هجرت

اون از اون مدت طولانی تحصیلات کارشناسی

اون از اون عشق اول که البته خدا رو شکر که نشد

و اینم از عشق دوم

هعی

چه دنیای بدیه 

خدا هم تو رو با این دنیای بد همش امتحان می کنه

بگذریم

سرتون رو درد آوردم

برید بخوابید

به خصوص تو بانوی عزیزتر از جانم

برو بخواب شاید حاجتت روا شد و منم مُردم


غدیر

به نام هستی بخش احساس

سلام به شما (به منِ در گذشته و به تو بانوی مهربان)

اما غدیر

آری تمام شد

اما هنوز هم دیر نشده.

آهای منِ در گذشته، اگر دیر بجنبی. اگر اشتباه کنی، روزی به جایی که من هستم میرسی که نگرانی نکند در این عید عزیز، روز عزای تو شود.

نگرانی که محبوبت، ازدواج کرده باشد و تو از همیشه مغموم تر باشی

نگرانی که حال چی می کنی.

آری بانوی من

اکنون اقرار می کنم که نگرانم.

نگرانم که چه گوهری را از دست دادم

نگرانم که نکند اگه رفته باشی و خرش از پل گذشته باشد، آن روی دیگرش را نشان دهد. نشان دهد که دوستت ندارد.

اما در هر صورت، این مسلم است که مثل من دوستت نخواهد داشت

اما در هر صورت مسلم است که باز هم هر روز صدقه می دهم برای سلامتی تو

و اما در هر صورت مسلم است که باز هم همان طور که نذر کردم تا وقتی جواب مثبت تو را بگیرم، نیمی از درآمدم از کاری که آقای خودم هستم را برای آن خیریه، واریز می کنم.

می دانم در نیتم شاید غش باشد

اما چه غشی بهتر از بهانه دوست داشتن تو

می دانم این عید زیاد نتوانستم کمک کنم

ان شاءالله سال بعد و ان شاءالله در کنار هم

آری باز هم بگو متوهمم

من همینم

من در توهم به وصال تو هستم

حتی اگر تما امیدم قطع شده باشد

عیدتان مبارک (عید منِ در گذشته و عید تو)

زیباترین ماهیِ اقیانوس عشق

به نام هستی بخش احساس

سلام عزیز تر از جانم.

بله باز هم میگویم هیچ اشکالی ندارد که حتی اگر نامزد کرده ای، برای من عزیز باشی و بمانی.

امروز ۵ مرداد می خواهم برای خودم در گذشته نامه بنویسم. تو هم محرمی که بخوانی.

راستش حس بهرام سریال مسافران را به خود گرفته ام وقتی روی آن تبلت، نتیجه گیری و گزارش آن روز را تایپ و برای زورگ بزرگ ارسال می کرد.

و اما بعد...

سلام بر من. آری تو را می گویم. همان مرا در شاید اوایل جوانی.

می دانم این روزها، فکر ذکرت همه اش شده، آن دو دختر. همان دخترهای دوستان پدرت. 

بعضی وقت ها رویا میبافی این یا آن.

به قول معروف، یک جورهایی می گویی هر گلی یک بو دارد. انتخاب برایت سخت شده. 

واااای پسر تو چقدر متوهمی. نه کاری و نه باری. تازه پشت لبت هم هنوز سبز نشده. برای من خجالت هم میکشی که چطور به خانواده بگویی؟؟

ادعای عشق هم می کنی؟

کدام عشق؟

جلوی تو را اگر نگیرند، گزینه های سوم و چهارم و پنجم و... را نیز اضافه می کنی.

مثلا نرگس دوران کودکی

مثلا پریسا، دختر آن دوست دیگر بابا

مثلا ملیحه، دختر همسایه 

مثلا  محبوبه، دختر آن همسایه دورتر.

یا فاطمه، دختر دایی پدرت

...

سمانه را یادم رفت بگویم...

این طور نیست؟

اقرار می کنی من؟! اقرار می کنی اکنون به همه این ها فکر می کنی و اسمش را عشق گذاشته ای؟

من به تو یعنی منِ ۱۸ ساله، از ابتدای چلچلی، نامه می نویسم.

از زمان و مکانی که فکرش را هم نمی کنی.

می دانی؟

تو تازه بعد از ۳۰ سالگی معنی عشق را می فهمی.

معنی یکتاپرستی را

آری در عشق باید پرستیدن باشد. اما باز هم کافی نیست.

باید یکتاپرستی کنی. آنگاه می شود گفت به مرزهای سرزمین عشق گام نهادی.

باید به محبوبی برسی که به جز او، هیچ کس توان دلبری از تو نداشته باشد.

هیچ گلی به خوشبوی آن گل نباشد.

یا به قول روانشناست، ماهیِ زیباتری از او نبینی

حتی اگر او دوری باشد.

فکر می کنی از دوری زیباتر هم وجود دارد؟

اشتباه فکر می کنی.

آن ماهیِ آبی رنگِ فراموش کار، زیباتزین ماهی اقیانوس عشق است.

کلامش هم زیباترین و دلنشین ترین صوت را دارد.

می دانی چه زمانی دوری را خواهی شناخت؟

درست در انتهای دهه چهل زندگی. درست نزدیک به ۲۰ سال بعد.

پس از گذشت سال ها از عشقی ناکامی که به آن دختر تقریبا جنوبی، ورزیدی.

سال ها طول می کشد. سال ها زجر میکشی تا به لطف خدا، به کلی فراموشش می کنی.

شماره اش را پاک می کنی

آن همه ایمیل بازی را پاک می کنی.

فقط به تو بگویم، دو ایمیل از ایمیل بازی هایت، بالغ بر ۱۰۰ رفت و برگشت خواهد داشت.

حتی اکانت اینستاگرام جعلی برای چک کردنش هم نمی زنی.

باید از حالت، یک سال بگذرد تا به زیباترین ماهی اقیانوس، یعنی دوری، برسی.

می دانی؟

تو او را این بار از حسین بن علی و از یار وفادارش حبیب طلب می کنی.

و چه زیبا طلبیست.

و چه زیبا آشنایی

و چه زیبا تعاملی دارد.

مهربان

متبسم.

با صدایی فوق دلنشین.

می گویند، اگر به گذشته سفر کنی و چیزی تغییر دهی، آینده تغییر نمی کند. بلکه یک خط زمانی دیگر خلق می شود.

پس حال که با این نامه، با گذشته ام، با تو، ارتباط گرفته ام، از تو می خواهم، هرگز سراغ آن اولی نروی.

مستقیم به سراغ دوری برو.

شاید توانستی، در بهترین زمان، دلش را ببری.

اما اگر می شود برایم دعا کن. برای خود در خط زمانی موازی دیگر.

دعا کن، تا دیر نشده، من هم بتوانم دلش را ببرم.

وگرنه دنیا تمام می شود و نیمی از دینم، بلکه تمام دینم را از دست می دهم.

آخر من یکتاپرستم.

او نباشد، لائیک خواهم شد.

دوست دار تو. منِ ۶ مردادِ ۱۴۰۰ ۵ روز به پایان دوران نکبت روحانی

...

بانوی عزیز

شنیدی؟

خواندی؟

هیچ نمی گویم، جز آرزوی خوشبختی تو

اما چه کسی جز من، تو را خوش بخت تر خواهد کرد؟ لجباز خانوم


غدیر

به نام هستی بخش احساس

سلام مهربان

راستی چرا امسال برای غدیر برنامه نریختی؟

من مزاحم بودم؟

اگر این طور است، قول می دهم مشارکت نکنم. تا دیر نشده به بهانه ای مسابقه را اعلام کن.

مثلا بگو، در آخرین لحظات بانی مسابقات برای امسال هم قبول کرد.

دروغ هم نگفتی.

اگر من مشکل باشم و تو نخواسته باشی، تو هم به نوعی بانی مسابقاتی دیگر