پایان باشکوهترین جشن

به نام هستی بخش احساس

سلام بانوی مهربانم

سلام فرشته زیبای من

کمتر از دقایقی دیگر، این روز با شکوه تمام میشود. روزی که گفته شده روزه اش معادل روزه کل روزهای دنیاست... اما من لیاقت روزه داری در این روز را از دست دادم :(

بانو جان! حتما به  احساسات زیبایی در این روز دچار شدی، حتی اگر علتش را نمیدانستی...

من فکر میکنم، چنین احساساتی در تو طبیعی باشد. آخر تو فرشته مقرب در قالب انسانی و فرشتگان امروز باشکوه ترین جشن را گرفته بودند. مگر میشود در چنین جشنی روح تو را دعوت نکرده باشند؟ تویی که اشرف بر آنها هستی...

 غلو میکنم؟

هرگز.

این را خداوند گفته که انسان اشرف مخلوقات است مگر گنهکاران و من گناهی در تو سراغ ندارم و هر چه دیدم جز لطافت نبود.

بانوی من! زیباترین آرزوی تمام عمرم، خسته نباشی

خسته نباشی و انشاءالله روزهای آینده هم جز آرامش و آسایش و آنچیزی که مشتاقش هستی نخواهی دید.

بانو جان! امروز هم جز به یاد تو نبودم و کاش لحظه ای هم شده من در یاد تو باشم.

که اگر چنین شود، آن لحظه را به بهای کل دنیا هم نمیفروشم. لحظه ای که البته یاد من در دل تو حتی برای ثانیه ای غم از دلت بزداید.

میدانم که بر دلت خیلی غم گذاشتم... اما کاش یاد شیرینی هم بوده باشد و از یادآوری آن یاد، تو لحظه ای هم که شده شادمان شوی...

بانوی من بسیار بسیار بسیار دوستت دارم

شب زیبایت به خیر فرشته نازنینم

شب زیبایت به خیر، عزیزتر از جانم

...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.