شب شصتم (آخرین شبِ آبان)

به نام هستی بخش احساس

سلام بانو جان

خوب هستی؟

امشب شصتمین روز پاییز و آخرین روزِ آبانِ توست.

سی شب رو در آبانی گذروندیم که همه روزش زیبا بود.

حتی همین روزهای پر از التهاب آخرش.

بعضی آدم ها، شاید دنیای آبان رو با هوای نفس خود آلوده کردند.

اما آبانِ مهربان، با فرشته های مهربانترش، مگه می ذاشتن، آلودگی به روی ماهِ زیباشون بمونه...

برف و بارون بسیار زیبا رو، هدیه و روح ضربه خورده مردم عادی رو، تسکین دادن.

خوش به حال اون هایی که دوتایی، تو این روزهای بارونی و برفی، دوشادوش هم، تو خیابون های تزئین شده به برگ های زرد و قرمز پاییزی، قدم میزدن و کنار گاریِ باقالی و لبو می استادن و بیشتر از طعم لبو  و باقالی، از عطرِ جاری عشق بینشون لذت می بردن.

عطر عشقی که میان بخار بازدمِ نفس هاشون، هوای شهر رو، خوش بو تر از همیشه میکرد.

البته...

البته به شرط اینکه به تیرِ غیب خیال تو بانوی مهربونم، زمین از خونشون، رنگین نشده باشه:))

البته که اگه زمین از خون عاشق به پای معشوق، رنگین بشه، زیباترینِ حادثه های  عالم رقم می خوره.

بانو جان... کاش میشد من هم در یکی از این روزها، بازهم لیاقت کنار تو بودن رو پیدا می کردم.

کاش خداوند بخواد و تو قبول کنی در ماهِ آینده که آخرین ماهِ فصل عاشقیه، من و تو نیز مثل خیلی از دو تایی های دیگه، تو آذر، یک روز زیبای دوتایی بسازیم.

حتی زیباترین دوتایی فصل رو.

باور کن، آذر هم مثل آبان، میتونه زیبا بشه.

باور کن، آتش گرمِ آذری ها! کنار برف و بارون پاییزی، زیبا ترین تضاد و کنتراست رو ایجاد میکنه.

نوری در تاریکی میشه که امید رو عینیت میبخشه.

امیدی واقعی... نه چون سرابی موهوم.

امیدی که گرماش حس میشه. تاریکی با نورِش، کمی محو میشه.

امیدی که انتظار در شب سرد تا صبح و آفتاب عالم تاب رو، امکان پذیر میکنه.

هرچی نباشه، اون صورتِ دیو آنه! آذرینم، به مهرِ بی نهایت آبانی تو، از بین رفته و فرشته درونم، ظاهر شده.

پس میشه به  زیبایی ماهِ من هم امید داشت.

...

راستی بانو جان... انگار به زودی، دریچه دنیای مجازی ساخته شده در این جهان مجازی، مجدد باز می شه. میگن در چند شهر  این اتفاق افتاده به زودی در این شهرِ فرنگ! هم این اتفاق میفته.

البته من با اتصال به شبکه دانشگاه، تونستم دوباره گو لو گلو گول!!! رو باز کنم...

پس این نشونه خوبی می تونه باشه که فردا همه بتونن، با این دنیای مجازی، دوباره ارتباط بر قرار کنن.

دنیایی که جزءِ جدایی ناپذیر جهانِ مجازی! ما شده. 

بانو جان... با اینکه همه چیز باز آروم شده و شرایط تقریبا عادی، اما بازهم مراقب خودت باش.

مراقب باش و هر وقت کاری از دستم بر میومد، در گفتنش بهم، لحظه ای تردید نکن.

شبت به خیر بانوی مهربانم

شبت به خیر عزیزتر از جان ناقابلم

دوستدار همیشگی تو

باغبان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.