روز بیست و نهم (بی نهایتِ خوشبختی)

به نام هستی بخش احساس

سلام به بانوی مهربانم

بانویی با دل بزرگ اما بسیار حساسش

بانویی که خداوند لیاقت داد و دوستش دارم

آن هم لیاقت دوست داشتنش تا ابد

بانو جان روزت به خیر

خسته نباشی از این هفته ای که گذشت و انشاءالله امروز خوب استراحت کنی

می دانی جانِ من؟ می دانی به چه فکر می کنم. به این فکر می کنم که کمتر بانویی در جهان وجود دارد و خواهد داشت که بشود کسی تا ابد دوستش بدارد.

البته که برای من تو تنها بانویی هستی که تا ابد بی نهایت دوستت دارم.

تا ابد هم یعنی تا ابد... آنجایی که در مثبت بی نهایت است و هیچ وقت تمام نمی شود.

حتی اگر به حساب سال های قیامت، شمارش کنیم.

بانو جان... درست است که تو را بی دریغ و تا ابد دوست دارم... اما امید هم دارم که لیاقت دوست داشته شدن از سوی تو نسیبم شود

لیاقتی که خوشا به حال آن کس که دارایش شود.

امید دارم روزی برسد که آن سه گانه اشکالاتم کامل رفع شده باشد و تو مرا مناسبترین گزینه برای دوستیِ واقعی و همراهیِ ابدی بدانی

آن روز من در بی نهایتِ خوشبختی خواهم بود... آن روز من اولین نفری هستم که به انتهای مسیر بی انتهای خوشبختی رسیده ام و بالاتر از آن خوشبختی  دیگر وجود نخواهد داشت...

آن روز برای اولین بار ریاضیات ، نقض می شود... شاید هم نه... شاید هم از آن روز به بعد به جای مثبت بی نهایت، از علامت اختصاری به "نهایت خوشبختی باغبان" استفاده کنند. 

همین الان در گوگل ترنسلیشن زدم و دیدم خوشبختی معانی مختلفی دارد.  پس شاید حروف اختصاری "نهایت خوشبختی باغبان" بشود: FHG یا FFG یا...

علامت اختصاری اش هم بشود دو قلب خوشحال و شاد کنار هم

از همان هایی که در نامه های مادرانمان و زوج های عاشق دهه شصت می دیدیم.

بانو جان... شاید محتسب ها ایراد بگیرند که خدا را فراموش کردم و راه بی نهایت رسیدن به رضوان خدا را ندیدم... آنجاست که بیشتر از خوشبختی  نهایی باز هم هست.

به آنها می گویم که مسیر رضوان الهی مسیری نیست که به تنهایی طی شود.

مسیریست که حتی در بهشت، یک زوج را می طلبد.

والاترین زوج علی و فاطمه اند و آن ها بی نهایت فاصله شان از بقیه بیشتر و جلو تر است

بعد از آن ها ما انسان های معمولی اگر درک لذت رضوان الهی را داشتیم، قرار خواهیم گرفت.

بانوی من... پس وقتی من در آن دوران ابدی، به لیاقت همراهی با تو رسیدم و به نهایت خوشبختی رسیدم و البته که باید برسیم... چون خداوند خوشبختی یک طرفه نمی دهد. نمی شود من خوشبخت باشم و همراهی همیشگی در آن دوران ابدی داشته باشم و او خوشبخت نباشد... که این از عدالت خداوند به دور است.

پس وقتی در آن دوران ابدی به لیاقت همراهی با تو رسیدم و به نهایت خوشبختی رسیدیم، آن هنگام به سمت مرزهای جدید خوشبختی که اسمشان شاید خوشبختی نباشد و فراتر از درکمان باشد، حرکت می کنیم و به سرعت آن ها را در می نوردیم... به سمت آن بی نهایت لذت های ممکن  به سمت آغوش مهربان خداوند... به سمت...


این روزها آن جایگاه ها از درکمان خارج است بانو... باید به آن زمان برسیم تا بتوانیم این بی نهایت ها را بهتر درک کنیم... این بالاترین لذت های خداوند را...

این...

بانوی من باز هم آرزو می کنم کاش یک روزی از همین روز های زمستان پیش رو، بتوانم رضایت تو را جلب کنم...

بار دیگر زمستان را بهار کنیم... به جرات حتی زیباتر از بهار 22 بهمن 

به امید آن روز باز هم لحظه شماری می کنم بانو جان

ای که بی نهایت دوستت دارم

ای فرشته نازنینم

همه روزت پر از شادی های زیاد

دوستدار همیشگی تو

باغبان